آقــا عــلـــى اكــبــر جــــونـــــمآقــا عــلـــى اكــبــر جــــونـــــم، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره
زینب خانوومزینب خانووم، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

❀◕ ‿ ◕❀على اكبر مامانى و بابايى❀◕ ‿ ◕❀

سفرنامه ی قم و نوروز 1392

سلام گل مامان اول از همه 17 ماهگیتو بهت تبریک میگم ببخشید که دیر شد. میخوام از اتفاقات چند روز آخر اسفند برات بگم: خدا رو شکر حضرت معصومه طلبیدمون و تونستیم  برا سال تحویل قم باشیم. 26اسفند ساعت 2 ظهر حرکت کردیم به طرف قم. 27 اسفد تقریبا ساعت 4 صبح بود که رسیدیم. 28 اسفند همگی با هم ناهار رو بردیم پارک و اونجا کلی برا خودت بازی کردی.   29 اسفد رفتیم جمکران بعد از نماز دعای توسل رو خوندن فکر کنم قشنگترین دعای توسل عمرم بود.اونجا هوا خیلی سرد بود و از اونجایی که ماشاالله خیلی فضولی همش توی حیاط راه میرفتی و اون شب سرما خوردی. چهار شنبه 30 اسفند میخواستم ...
27 فروردين 1392

آتشی در جگر خود یله دارم، فضه!(فاطمیه دوم)

آتشی در جگر خود یله دارم، فضه! باز از شهر مدینه گله دارم، فضه! یاس در آتش و آن یار تحمل کرده است داغ عشق است که بر پیرهنم گل کرده است خصم می خواست که در کوی علی ننشینم پهلو آزرد که پهلوی علی ننشینم! با همین زخم جگر سوز برون خواهم زد معرکه گرم جنون است؟ به خون خواهم زد آه برخیز کنون رزم به پا باید کرد از علی بند در این مرحله وا باید کرد گرچه سرگرم جنون است سراپا دشمن صادقانه سخنی هست مرا با دشمن دست از پشت ببندید شب و شیطان را شاد سازید دل هند و ابوسفیان را جگر حمزه از این قوم شکافی خورده است پس عجب نیست به بازوم غلافی خورده است شادمانید از این کرده ی خود، می دانم آخر این بو...
26 فروردين 1392

هیئت محبان فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)

مراسم ایام فاطمیه دوم سال   1392   هیات محبان فاطمه الزهرا (س) اهواز   با موضوع سبک زندگی فاطمی   سخنرانان: حجت الاسلام زرشناس و حجت الاسلام انصاری   مداحان: عرفانی ، کربلایی ، سخراوی و خسروی     ...
21 فروردين 1392

رنگ پاییز به دیوار بهاری افتاد(فاطمیه اول)

رنگ پاییز به دیوار بهاری افتاد بر در خانه ی خورشید شراری افتاد فاطمه ظرفیت کل ولایت را داشت وقت افتادن او ایل و تباری افتاد آنقدر ضربه ی پا خورد به در تا که شکست آنقدر شاخه تکان خورد که باری افتاد تکیه بر در زدنش،درد سرش شد به خدا او کنار در و در نیز کناری افتاد بعد از یک عمر مراعات کنیزان حرم فضه ی خادمه ی آخر به چه کاری افتاد خواست تا زود خودش را برساند به علی سر این خواستن خود دو سه باری افتاد ناله ی زد که ستون های حرم لرزیدند به روی مسجدیان گرد و غباری افتاد غیرت معجر او دست علی را وا کرد همه دیدند که سقیفه به چه خواری افتاد وقت برگشتن به خانه همه جا خونی بود چشم یاری ب...
5 فروردين 1392

سال نو مبارک 1392

  خدای من یک سال گذشت... هرچه کردم"دیدی"و هر چه بخشیدی و عفو کردی"ندیدم"   خدای من! هراسان شدم،پناهم دادی... بیمار شدم،شفایم دادی... آرامش و امنیت که رسید،پناه و طبیبم را از یاد بردم.   خدای من! یک سال گذشت و چهار فصل و دوازده ماه و سیصد و شصت و شش روز.... چگونه است که رهایم نمی کنی و چگونه است که هرگز و هرگز از تو نا امید نمی شوم. این چه رسم خدایی است!؟   خدای من آوای ملکوتی یا مقلب القلوب و الابصار می آید.... تو مرا میخوانی که بخوانمت؟ این منم با حسرت سالهای رفته... یا مدبر الیل و النهار این منم با هزاران امید به سالهای پیش رو. یا محو...
2 فروردين 1392
1